ای شاه اگر سکندر دیدی حسام تو


از سنگ و روی و آهن سدی نساختی

پیش تو پشت معْن چو چوگان شدی ز شرم


گر با تو در سخا و کرم گوی باختی

ور دست تو بدیدی محمود زابلی


از خاک سم مرکب تو سر فراختی

من بنده از سخاوت و جود تو یافتم


امروز خلعت تو و نیکو نواختی

رومی و اطلس و قصب و بدره های زر


دو استر سبک رو و اسبی و ساختی